بلاخره 98 تمام شد ! صلوات

خوب بلاخره الکی مثلا سرباز شدیم :

بعد چند ماه تصمیم و بالا و پایین رفتن ها بلاخره تصمیم این شد که بلاخره برم خدمت .

چیزهای که قرار در ادامه متن  بخونید چیزهای هستن که مربوط به اتفاقات و تجربه ها دوره آموزشی .  

کاری خدمت رو کردم رو بعد دو ماه برگه محل اعزام و پادگان معلوم شد . پرانتز ایجاد کنم این بین چه اتفاق های افتاد

(  1 - دو ماه واقعا سختی بود ، اتفاقاتی که افتاد و این من بودم که باید تصمیم میگرفتم و این من بودم  بین زندگی و دانشگاه و آدم ها اطرافم یکی رو انتخاب کنم و باید به اتفاقاتی که قرار تو این دو سال تجربه کنم فکر میکردم .

به بد بدترین اتفاق ها ، به خوش خوش ترین اتفاق ها به تنبه ها و توهین ها و به سختی ها و آدم های که قرار بود باهاشون روبروشم کلا توی دو تا موضوع فکر میکردم .

2 - تو طی مراحلی که قبل از سربازی باید اقدام میکردم (1 -  مراجعه به پلیس + 10 ،2 -  زدن واکسن های قبل از سربازی  ، 3 - انجام معاینات پزشکی )

من تو مرحله سوم الکی گیر افتادم به دلیل فشار خون بالا و سر این موضوع معاف رزم شدم . )

 صبح شده بود و  بچه های زیاد بودن جلوی نظام وطیفه که هر کدوم خانواده هاشون اومدم بودن برای بدرقه عزیز دوردونه هاشون بچه های هر کدوم قرار بود به شهری اعزامیشون  تقسیم بشن و حرکت کنن و ما هم قرار بود بریم مازندارن - مرزن آباد معرف به هتل ادیبی . با دو اتوبوس  قرار بود برن شمال سوار اتوبوس شدم و من تنها کسی بود هیچ کدوم از آدم های داخل اون اتوبوس رو نمیشناختم وگرنه همشون بچه محل بودن . بعد از حدود 6 ساعت بی وقفه رسیدم به مازندارن و این اولین سفر تنهایی من بود . هوا سرد بودُ تازه رسیده بودیم و انبوی از بچه های که قرار بودن پذیرش بشن  بعد از چند ساعتی که حدودا 10 شب پذیرش شدیم .

بچه ها به ترتیبی که پادگان در نظر گرفته بودن به گردان های خودشون معرفی شدن . من به گروه ایمان و گردان امان حسن (ع) معرفی شدم .

رسیدیم به آسایشگاه ، جای که قرار بود 2 ماه زندگی کنم میان کسایی که هیچ کدوم از بچه هاشون رو نمیشناختم . سریع وضعیت ناقص کردم ( به وضعیتی میگن که میتونی تو آسایشگاه لباس راحت بپوشی و استراحت کنی ) ، و در ادامه هنوز خیلی ها باور نکرده بودن که اون جا خونه نیس و دقیقا اونجا بود که کما زدن بچه ها شروع می شد .

کمازدن یا به اصطلاح کما ( به اولین روز های سربازی گفته میشه که بچه به دلیل تجربه نکردن چنین جای و دلتنگ شدن به خانواده کما براشون اتفاق میفته ) .

هفته اول به همین منوال گذشت تا بچه های هم دیگه رو بشناسن و چیزی که بود گروهان ما تا هفته اول  فرمانده نداشت :/ . و گروهانی که من افتاده بودم همگی

معاف رزم بودن همون کد 39 که روی اتکت ها میخوره ( کد 39 توی نظام پزشکی مشمول کسانی میشه که معاف رزم میشن ) .

معافیت من معافیت قلب و عروق خورده بود و چیزی که معاف بودم ( معاف رزم ، معاف از میدان تیر ، ارودگاه ، معاف پست و معاف و صبحگاه ) = معاف زندگی :)

ولی در واقعیت من چیزیم نبود الکی الکی معاف از رزم شدم  سر فشار خون بالا که در ادامه بهتون میگم که چطور شد معاف رزم شدم

من توی معاینه اول که رفتم به دلیل استرس بالای که داشتم و باشگاهی  که میرفتم و وزنه های سنگینی که میزدم و مصرف زیاد نمکی داشتم اون روز فشار خونم بین

16-14 بود که این یعنی دوچار فشار خون بالا هستم و منو به متخصص معرفی کرد . در ادامه با مراجعه به متخصص و قلب و عروق با بررسی ها دوباره دکتر گفت شما چیزیت نیس الکی فرستادنت همین :/ . سرانجام دو هفته بعد بهم گفتن باید بیایی کمیسیون . رفتم بهم گفتن که شما مبتلا به فشار خون بالا هستید اینا در ادامه منم بهشون گفتم چیزی نیست اینا پیش متخصص رفتم اینا که نهایت بهم گفتن اگه میخوای مطمن شیم میخوای بفرستیمت تهران دو روز بستری شو زیر دستگاه هولتر اینا . منم که شرایط مالی خوبی نداشتم اون موقعه گفتم که نه من چنین هزینه ندارم و بیمه نیستم . گفتن پس اگه اینجوری هست بیرون صبر کنید . بعد از 20 دقیقه اسامی که معاف از رزم شدن  رو اعلام کردن که منم هم جزو اونا بودم. به این میگن یه ماس مالی بدون درد نظامی :))) الکی الکی معاف از رزم شدم .

در صورتی که من نمیخواستم معاف از رزم بشم ولی خوب شدم دیگه .

و اما تو پادگان :

من جز میدان تیر اینا همه جا بودم رژه ، پست همه اینای که میگن سربازی ها معاف از رزم کاری انجام نمیدن همش دروغ محض هستش . معاف از رزم یعنی بیگاری کشیدن .

یه چیز میخوام بگم اگه تو سربازی معاف از رزم شدی = بیگاری های زیاد . ( بیگاری یعنی تمیز کردن سلف های غذا خوری ، جارو زدن خیابان های پادگان و گردان ها .

شکر خدا پست من سلف غذا خوری بود سخت بود ولی خوب بهتر از جارو به دست شدن بود .

پی نوشت : خطاب به کسانی که میگن تو آموزشی مرخصی اینا به کسی نمیدن . 23 روز مثلا تو آموزشی بودم 35 روز مرخصی :)))

پی نوشت اول : من از همین جا اعلام میکنم جای که من سربازی کردم ، سربازی نبود بیشتر شبیه هتل بود تا سربازی . هر چی بود گذشت .

پی نوشت دوم : دوباره قرار برم تو همون پادگان ولی این بار قرار نیست چی اتفاقی بیفته به دلیل 35 روز مرخصی یا ایست خدمت :/ میرم تمومش میکنم بر میگردیم .

پی نوشت سوم : کلا معاف رزم شدن خوب نیس تا جای که میتونید تلاش کنید معاف از رزم نشید تو معاینات اولیه  اگه آدمی هستید که عاشق شرایط سخت هستید  .

پی نوشت آخر : این لینکی که مربوط به چیزی های هست که باید درباره ی کرونا بدونیم خوندنش خالی از لطف نیس :

فارسی /

انگلیسی

خداحافظ .


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها