من چند سال پیش یه تصادف کوچیک داشتم . یک دوچرخه ابو قراضه که از عموم به من رسیده بود مدل 26 ، بدون ترمز که من هم همچنان تلاشی برای تعمیرش نداشتم فقط سرعت برام مهم بود همین . چند باری هم باهاش زمین خوردم . آخرین دوچرخه سواریم با اون ابو قراضه به اون روز تصادفم برمیگرده .

خورشید غروب کرده بود هوا تاریک شده بود ، نمیدونم چرا با دوچرخه انتهای کوچه بودم که یه دفعه رفیقم از کوچه روبره ای من صدا کرد: رضا بیا اینجا کارت دارم بدو 

منم تند سوار دوچرخه شدم با  نسنجیدناین که امکان داره خیابون  وسیله نقلیه وجود داشته باشه با سرعت رفتم که فقط ببینم رفقیم چی میگه . خیابان دو باند داشت باند رفت <> برگشت . با سرعت وارد خیابان شدم که تو همون باند  ماشین پیکانی با سرعت نزدیک من میشد و دستش روی بوق که اگه میخورد الان اینجا نبودم باند اول رو به سلامت رد کردم اما باند دو بهم رحم نکرد موتور ی با سرعت تمام به چرخ جلوی دوچرخه زد . من فقط زمین خوردم ولی راننده موتور شاخ به شاخ کرده بود رفته بود زیر سه چرخه ای که اونم از روبرو می اومد .  من تو اون لحظه فقط دنبال چرخ جلوی دوچرخم بود :/  تو همون لحظات دو برم پر از آدم شد چی شده ؟ پا نشو جایت شکسته ! منم مثل عقب مونده ها دنبال چرخ دوچرخم میگشتم گریه میکردم :/ :))) :دی (میزان استرس بالا در اون لحظه)

 بچه محل ها پیدا شدن مثل مور ملخ رضا چی شده ؟! سریع دوچرخه رو جمع کردن منو از محیط کشیدن بیرون و گفتیم بریم به من چیزه نشده د فرار . من اومدم خونه کسی نفهمید ولی خوب فروختنم . من میخواستم کسی نفهمه ولی خوب فهمیدن . کسی تو اون تصادف در نگذشت همه خوشبختانه زنده موندن . 

پی نوشت : همون که بهم گفت بیا اینور خیابون موقعی که نعش زمین بودم اومد بالا سرم بهم گفت رضا من صدات نکردم به کسی چیزی نگوو . 

پی نوشت : همه چی از اینجا شروع شد . 

پی نوشت : اورژانش دنبال من بود که از صحنه متواری شده بودم ،جلو درمون اومد ولی من نرفتم گفتم چیزیم نیس حتی نذاشتم نگام کنن . ولی ولکن نبودن .

پی نوشت :  واسه کسی که لکنت و استرس بخش بزرگ زندگیشه اینجور چیزهای مثل یه گذرگاه مرگه

ادامه دارد 

باعث و بانی هاش  در همین جا نوشته میشه .


مشخصات

آخرین جستجو ها